ویدئو | آتش در محل انفجار اسکله شهید رجایی بندرعباس فروکش کرد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (یکشنبه، ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) | مشهد از فردا خنک می‌شود؛ با احتمال بارش باران طرح «مشهد، شهر امن»، گامی مهم در مسیر جذب گردشگر داخلی و خارجی سال ۱۴۰۳، سال تحول در خدمات‌رسانی به مسافران فرودگاه شهید هاشمی‌نژاد مشهد امکان تغییر گروه آزمایشی و حوزه امتحانی داوطلبان کنکور ۱۴۰۴ وجود ندارد هشدار پلیس فتا درباره جعل هویت در فضای مجازی آخرین آمار جان‌باختگان انفجار در بندر شهید رجایی + اسامی پیکرهای احرازهویت‌شده‌ (۷ اردیبهشت ۱۴۰۴) آلرژی فقط یک عطسه ساده نیست چگونه اصالت شیرخشک را تشخیص بدهیم؟ جزئیات زمان‌بندی نقل‌وانتقالات دانشجویان اعلام شد سرکنسول‌ها و نمایندگان کشور‌های خارجی در مشهد به تماشای جاذبه‌های خراسان‌رضوی رفتند بلایای طبیعی خطر ابتلا به سرطان را افزایش می‌دهند چرا اندازه دور کمر با افزایش سن، بیشتر می‌شود؟ پیش‌بینی بارش باران و خنک‌ترشدن هوا در برخی استان‌ها از فردا (۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) نوشیدنی‌های خانگی مؤثر در سم‌زدایی کبد توصیه به بانوان در سنین باروری: مشاوره بارداری بگیرید یاری انسان‌دوستانه | ارسال ۱۰۰ واحد خون از خراسان رضوی به بندرعباس پس از حادثه انفجار اسکله شهید رجایی سرانه مصرف سالیانه لبنیات در ایران، ۱۷۰ کیلوگرم کمتر از میانگین جهانی سقف و کف حقوق بازنشستگان کشوری در سال ۱۴۰۴ اعلام شد + میزان افزایش حقوق‌ها با اجرای متناسب‌سازی کمبود این ریزمغذی‌های حیاتی را جدی بگیرید سرپرست اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی خراسان رضوی: پاسخ‌گویی فقط در اداره‌کل متمرکز نیست مدیرکل کمیته امداد امام خمینی (ره) خراسان رضوی: برای ایجاد ۱۱ هزار فرصت شغلی در سال ۱۴۰۴ هدف‌گذاری کرده‌ایم بازسازی صحنه قتل نوجوان دهه‌هشتادی | قتل «صالح» به هوا‌خواهی از «صالح» شنیده شدن صدای چندین انفجار از محل آتش سوزی در بندر شهید رجایی بندرعباس + فیلم فرسودگی ناوگان حمل‌ونقل برون ‎شهری خراسان رضوی | حمل ونقل جاده ای، لبه  پرتگاه انتقال ۵ نفر از مصدومان حادثه انفجار بندرعباس به تهران (۷ اردیبهشت ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت های شهری(٨٣)

  • کد خبر: ۷۰۶۳۲
  • ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۰
مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت های شهری(٨٣)
محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی

شنبه| وقت نماز ظهر و عصر، سر راه به مسجدی می‌روم که نزدیک محل جلسه بعدی است. بین ۲ نماز اعلام می‌کنند که قرار است برای نیازمندان محل پول جمع کنند. این شیوه قدیمی را پیش از این بار‌ها دیده ام، اما این بار پیرمردی که دارد بین صف‌های نماز پول جمع می‌کند، در کنار کیسه نایلونی سنتی یک دستگاه کارت خوان سیار هم در دست دارد و بعضی نمازگزاران کارت می‌کشند.


یکشنبه| قبل از ورود به ایستگاه قطارشهری، پیرمرد واکسی مرا نگه می‌دارد که حاجی بیا کفشت را واکس بزنم. چون قدری فرصت دارم، می‌ایستم و با فاصله‌ای اندک از بساط او منتظر می‌مانم. ناگهان متوجه سروصدایی از فروشگاه لوازم بهداشتی کوچکی می‌شوم که کنارش ایستاده ام. مرد فروشنده می‌دود و قدری بعد برمی گردد و درحالی که با دیدن من سر تکان می‌دهد، می‌گوید خانومه رو دیدی حاجی؟ ۲ بسته پد بهداشتی دزدید و رفت! وقتی هم که به او رسیدم و مچش را گرفتم، خواهش کرد که آبرویم را نبر، مجبور بوده ام! بعد آهی می‌کشد که چرا وضع مردم باید به جایی برسد که مجبور شوند برای اقلام ضروری زندگی شان دزدی کنند؟


دوشنبه| در کتابخانه، تنها نشسته ام و سرم گرم نوشتن و خواندن است که صدای زنگ در بلند می‌شود. تعجب می‌کنم، چون قراری ندارم و منتظر کسی نیستم. وقتی در را باز می‌کنم، با ناباوری همسرم را می‌بینم که دسته گلی آورده است تا روز تولدم را تبریک بگوید و برود. آمدن و رفتن کوتاهش مثل نسیمی است که غبار خستگی‌ها را می‌روبد و دلم را تازه می‌کند و می‌رود.


سه شنبه| در سربالایی خیابان کنار پارک، بانویی کهن سال ایستاده و با دیدن من دست تکان می‌دهد. خودرو را نگه می‌دارم و پیرزن را که به سختی و عصازنان قدم برمی دارد، سوار می‌کنم. وقتی داخل خودرو می‌نشیند، بیش از آنکه لازم باشد، باب تشکر و قدردانی را می‌گشاید و دعایم می‌کند. می‌گوید بچه هایم ازدواج کرده و رفته اند و با فوت همسرم تنها شده ام. عصر‌ها که دلم می‌گیرد، سرپایینی خیابان را آهسته آهسته می‌آیم و اینجا در بوستان می‌نشینم.


چهارشنبه| با پسر امام موسى صدر که به ایران سفر کرده است، همراهم و در یک کتاب فروشی، او را به پیرمرد صاحب مغازه که از فعالان قدیمی توزیع و عرضه کتاب است، معرفی می‌کنم. پیرمرد با شنیدن اسم امام موسى صدر از آن طرف پیشخوان بیرون می‌آید و عکسی را روی دیوار پشت سر ما و کنار در ورودی نشان می‌دهد؛ عکسی از امام صدر که به گفته خودش از ۳۰ سال پیش روی دیوار نصب شده است تا دل بستگی و ارادت پیرمرد را ثبت کند...

پنجشنبه| مشغول خواندن کتاب گزیده آثار مرحوم محمدتقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی، هستم. دانشمند فرزانه و معلم آگاهی که او را سقراط خراسان لقب داده اند. او روحانی نبود، اما شاید بتوان گفت در یک مقطع تاریخی حساس که هجوم افکار مارکسیستی همه باور‌های دینی جوانان مشهد و نیز سراسر ایران را را تهدید می‌کرد، بیش از روحانیون برای حفظ جوانان بی پناه و ترویج دین کوشید و از جان و تن و زندگی و آبروی خود مایه گذاشت و در تنگ دستی و سختی و عسرت به سر می‌برد، اما آبروی فقر و قناعت را خرید و با وجود همه شداید و سختی‌ها دست از روشنگری خود نکشید. روح بلند و آزاده اش شاد باد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->